از افسران منجی ايران در ١٢٨٨ ميرپنج حاج موسی خان « نظم السطنه » برادرابراهيم حکيمی « حکیم الملک » افسری شجاع بود وبا خواهرش ماه لقا « خانم جون جون » ازشخصيتهای مقتدرفاميل بودند. لقب نظم السلطنه مربوط به دوران قاجاريه است . او و برادرش ابراهيم حکيمی آخرين « حکیم الملک » از مشروطه خواهان ایران بودند. او يکی از افسران ارشد ارتش ايران در دوره قاجاریه بود . حاج موسی خان نظم السطنه پشتيبانی از نيروهای جنبش حفظ مشروطيت را در١٢٨٨ بعهده گرفت و فرمانده يکی از دولشگرنيروهای آزادی بخش بود. اين نيروها با نيروی دولت که يک هنگ قزاق روسی بود و ازشاه قاجار محمدعلی شاه پشتيبانی ميکرد، درحوالی تهران درگيرشدند و شهر را فتح کردند. « فتح تهران » نقطه پايان حکومت محمدعلی شاه بود که درنظرداشت تا با کمک قزاقان روسی و دولت تزاری جنبش مشروطيت را برای هميشه سرکوب و خودسرانه حکومت کند. نيروهای آزاديبخش از دو گروه تشکيل ميشدند . يک گروه از استان گيلان بفرماندهی سپهدار تنکابنی خلعتبری و گروه دوم ازاصفهان و جنوب ايران بفرماندهی سردار اسد رئيس قبيله بختياری. اين دو گروه درنزديکی تهران بمنظور آزاد ساختن پايتخت بيکديگر پيوستند. فرماندهی يکی از نيروهای شمال را يپرم خان ارمنی که از حکومت مطلقه تزارها در روسيه بجان آمده بود بعهده داشت وفرمانده ديگر ميرپنج حاج موسی خان نظم السلطنه حکيمی بود. اولين برخورد بين نيروهای قزاق روسی با نيروهای بهم پيوسته آزاديبخش شمال وجنوب در حوالی قریه مهرآباد و سه روز بطول انجاميد . در اين نبرد موسی براثربرخورد دوتکه خمپاره از دوساق پا سخت مجروح شد ( به عکس مراجعه شود) لکن با شجاعت خاص دست از نبرد نکشيد (برای آگاهی بيشتر دراين باب به مراجع ٢ و٦ راجع به فتح تهران مراجعه شود). شرح اینرا به زبان خود او در نامه ای که به برادر جوانش نوشت و شامل شرح حال زندگانی او نیز میباشد درمقاله ای نوشته امیر فریدون گرکانی چاپ شده میتوانید بخوانید. موسی خان حکيمی بسمت نماينده رسمی احمد شاه آخرين پادشاه دودمان قاجاريه در تشييح جنازه ادواردهفتم پادشاه انگلستان وايرلند درسال ١٩١٠ ميلادی درلندن شرکت کرد، شرح آن درمقاله ای به نوشته آقای ایرج افشار به نام اسنادی چند از حاج موسی نظم السلطنه چاپ شده (گزارش موسی حکيمی در باره مراسم اين تشييع جنازه بفارسی بشماره ها ی ٥ ١٫٢٫٣٫٤٫ درج گرديده است). وی به رتبه « امیرتومانی » ( سرلشگر ) ارتقا میابد ولی بعد ازجنگ جهانی اول و بروی کارآمدن رضا شاه از امور دولتی کناره گیری کرده و خانه مینشنید. در مورد این شایعات زیادی رواج داشته که حقیقت نداشتند. فرزند ایشان آقای پرویزحکیمی در نامه ای به فصلنامۀ آینده دلیل آنرا اینطور شرح داده اند:
|
||
|
||
|
||
|
||
|
|
|
|
|
|
||||||
زهرا | عیسی | پرویز |
|
|||
اابرز | فرزین |
|
||||||
اصغر |
مریم |
وجیه | مینو | میترا |
|
||||
مسعود | مهرداد |
|
|||
یاسمن |
نیلوفر |
|
||
نادر |
|
||
سارا |
|
||||
ماندانا |
علی |
آویده |
|
||||
بهمن | لیلی | اسفندیار |
|
||
فرهاد |